فناوری­های نوین با سرعتی سرسام­آور در حال پیشرفت هستند، به طوری كه جوامع به صورت عام و بازار به صورت خاص با شتابی وصف ناپذیربه دنبال ترفندهایی می­گردند كه بقایشان را در این عرصه آشفته و متلاطم تضمین كنند. سازمان­ها باید بپذیرند كه فلسفه حیاتشان تغییركرده است و دیگر زنده بودن به معنای رسیدن به وضعیت سوددهی مداوم نمی ­باشد و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چرا كه امروزه كمتر شركتی در این عرصه به صورت سنتی و به دور از قواعد جدید بازی كسب و كار می­كند و برای این­كه بتواند پا به پای رقبا باقی ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیـار بتـواند یک قدم از آن­ها پیش گرفت، می­بایستی به قواعد بازی كاملاً مسلط بوده تا شاید روزی بتوان خود یک قاعده جدید انگاشت. بنابراین تسلط بر فناوری­ها وابزارهای جدید در كسب و كار یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی شود (باقری 1389، 5).

همان­گونه که بیان شد یکی از عوامل مؤثر و تأثیرگذار بر هوش سازمانی، مدیریت دانش می­باشد.  

مدیریت دانش از طریق اطلاعات و دانش به برنامه ریزی، هدایت و تصمیم ­گیری صحیح درسازمان كمك می­كند. دانش می ­تواند در سازمان توزیع شود و مهم­تر آن­كه برای اتخاذ تصمیمات مناسب باشد و از این طریق منجر به كسب رقابتی برای سازمان گردد و در نهایت میزان هوش سازمانی را به صورت چشمگیر افزایش دهد .

دانش و تجربه افراد در كنار هم ، بویژه در تنظیمات سازمانی موجب توسعه هوش سازمانی می‌گردد. هدف كلیدی هوش سازمانی نگهداشتن سازمان در وضعیت مناسب اطلاعاتی و ایجاد آمادگی برای سازمان در مقابل چالش­ها است. اتحاد و هم افزایی میان هوش سازمانی و مدیریت دانش به تعیین جریان دانش و شكاف­ها برای ارزیابی بهتر موقعیتی كه سازمان در آن قرار دارد، آن­چه لازم است بداند و آن­چه بهتر است دنبال كند، كمك می­كند. مدیریت دانش از طریق مدیریت بهتر ایده­ ها، افزایش توانمندی و بهره­وری كاركنان و رهبری مؤثر دانش می ­تواند منجر به افزایش هوش سازمانی گردد. بنابراین مدیریت دانش از طریق تزریق اطلاعات و دانش در سازمان­ها به هوش سازمانی در فرایند تصمیم­گیری، برنامه­ ریزی، هدف گذاری كمك می­كند (طاهری 1389، 23). بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین مؤلفه ­های مدیریت دانش و هوش سازمانی در کارکنان هیآت­های ورزشی استان کرمان بود.

2-1- بیان مسئله

دانش سازمانی به زعم غالب مدیران موفق دنیا، یکی از مهمترین سرمایه­ شرکت­های سده بیست و یکم محسوب می­ شود که مدیریت بهینه آن موجب ارتقا سطح کیفی سازمان می­گردد(شاهین 1390، 19). مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان­ها در شناسایی، انتخاب، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات مهم و مهارت­ هایی که بخشی از سابقه سازمان هستند و عموماً به صورت ساختار نیافته در سازمان وجود دارند، یاری می­رساند (ستاری قهفرخی 1386، 8). در واقع مدیریت دانش”فرایند نظام­مند و یکپارچه هماهنگی در سطح سازمانی به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است”، که هدف از فعالیت­های آن در سازمان، اطمینان از رشد و تداوم فعالیت­ها در جهت حفظ دانش حیاتی در تمام سطوح، به کارگیری دانش موجود در تمام چرخه­ها، ترکیب دانش در جهت هم افزایی، کسب مداوم دانش مربوطه و توسعه دانش جدید از طریق یادگیری مداوم است که به وسیله تجارب درونی و دانش بیرونی ایجاد می­ شود (کان یی وونگ 2005، 13). از طرفی دیگر امروزه صحبت از انواع مختلف هوش است. در هر مورد، هوش به توانایی دریافت، درك و كاربرد نمادها و سمبل­ها كه نوعی توانایی انتزاعی است، اشاره دارد. امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشان دهنده تغییر نگاه سازمان­ها و متفكران سازمانی از هوش تستی بر رویكرد­های نوین به مقوله هوش است. یكی از انواع هوش، هوش سازمانی است. هوش سازمانی یعنی داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی كه بر سازمان مؤثر است. داشتن دانشی عمیق نسبت به همه عوامل مثل مشتریان، رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرایندی سازمانی كه تأثیر زیادی بر كیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می­گذارد، وما را برای تصمیم ­گیری سازمانی توانمند می­سازد(ابرزی 1385، 30). ایده و مفهوم هوش سازمانی مهم است چرا که پارادایم های جزیی دیگری همچون مدیریت دانش را در بر می­گیرد. تمرکز اصلی هوش سازمانی بر دانش می­باشد، تا آن­جایی که هوش سازمانی درحقیقت قابلیت یک سازمان درافزایش اطلاعات، نوآوری، دانش عمومی و عمل مؤثر بر پایه­ ایجاد دانش است (یالس 2005، 52).

خرید اینترنتی فایل متن کامل :

 

 پایان نامه و مقاله

 

بنابراین پژوهش حاضر به منظور فراهم سازی شواهدی از رابطه­ بین زیر سیستم مدیریت دانش و هوش سازمانی انجام خواهد گرفت و به دنبال تحقق اهداف زیر است:

1- آیا بین مدیریت دانش با هوش سازمانی در جامعه ی مورد مطالعه رابطه معناداری وجود دارد؟

2- آیا بین زیر سیستم­های مدیریت دانش با هوش سازمانی در جامعه­ مورد مطالعه رابطه معناداری وجود دارد؟

3- آیا مؤلفه ­های مدیریت دانش قادر به پیش بینی هوش سازمانی در جامعه­ مورد مطالعه می­باشند؟

3-1- ضرورت و اهمیت تحقیق

هیئت­های ورزشی تشكیلاتی است كه به منظور فراهم نمودن زمینه مساعدت جهت گسترش رشته ورزشی مربوطه و ایجاد انگیزه و نیز جذب آحاد مردم به امر ورزش و كشف استعدادها و بالابردن سطح مهارت­ های ورزشی بر اساس اصول و مبانی پیش‌بینی شده در اهداف فدراسیون و سازمان تربیت‌بدنی ایجاد گردیده است. این هیأت نماینده و جانشین فدراسیون ورزشی مربوطه در استان بوده كه فعالیت­های مرتبط در سطح استان را برابر مقررات فدراسیون مربوطه و بین‌المللی و هماهنگی با اداره تربیت‌بدنی استان و با رعایت كامل قوانین اجراء و نظارت می‌نمایند. درعصر اطلاعات و ارتباطات، انسان­ها بزرگترین سرمایه های هر سازمانی می­باشند. بسیاری از دانشمندان دانش مدیریت سرمایه ­های انسانی را یگانه منبع پایدار مزیت رقابتی سازمان­ها می­دانند (رحمتی 1390، 63). ایکوجیرو کارشناس مشهور معاملات ژاپن می­گوید:” در اقتصادی که تنها چیز با ثبات، بی­ثباتی است، یک منبع مطمئن و با دوام مزیت رقابتی، دانایی است.”وقتی هر شب تقاضاها تغییر می­ کند، فن آوری­ها توسعه می­یابد، رقبا زیاد می­شوند، سازمان­هایی موفق هستند که همواره دانش جدید ایجاد کنند. آن را به طور گسترده در سراسر سازمان اشاعه دهند و به سرعت آن را بصورت فناوری­ها و محصولات جدید نشان دهند (حسینی 1385، 102). پیلار اعتقاد دارد که دانش (و خصوصاًٌ ایجاد دانش، در امتداد انتشار و جمع­آوری آن در سازمان می ­تواند یک منبع استراتژیک کلیدی برای یادگیری سازمانی باشد(راب 2003، 78). از طرف دیگر سازمان­ها در محیط پر از تغییر و تحول قرار دارند و برای بقا و تداوم فعالیت خود نیاز به افزایش دانش و آگاهی کارکنان و پرسنل خود دارند. بنابراین هر مکانیزم سازنده­ای که برای افراد چنین امکانی را برای افزایش دانش و آگاهی فراهم سازد، به طور طبیعی به کارآیی و اثربخشی سازمانی کمک خواهد کرد و بقا و تداوم فعالیت و رقابت آن سازمان را موجب خواهد شد. از طرف دیگر برای پیشرفت و توسعه ورزش کشور، ادارات ورزش و جوانان استان­ها نقش بسیار مهم و کلیدی در برنامه­ ریزی، سازمان­دهی، و اجرای فعالیت­های ورزشی را دارا هستند و این ادارات در صورت داشتن مدیریتی کارآمد و اثربخش بهتر می­توانند به توسعه و پیشرفت ورزش در کشور کمک کنند (رحمتی 1390، 70).

همانگونه كه در دنیای انسانی و در حیات پرتلاطم بشری انسان­هایی موفق و كارآ خواهند بود كه دارای هوشی سرشار و بهره­مند از درجه­ هوشی بالا باشند، قطعاً در دنیای سازمانی نیز وضع به همین­گونه خواهد بود، به خصوص این كه در عصر حاضر هر چه زمان به جلوتر می رود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالش­های جدید، سازمان­ها نیز پیچیده­تر و اداره­ی آن ها نیز مشكل­تر می­ شود و نیاز به دانش جدید بیش از پیش مورد تأکید قرار می­گیرد (غلامی 1390، 53). اكثر مدیران اجرایی بر این باور هستند كه دانش مهمترین موهبت یا نعمت در سازمان است. آنها باور می­كنند كه آگاهی مغزی، ذهنی و هوشیاری، اصلی عمده و مهم در سازمان آن­ها است، همان چیزی كه موجب ایجاد رقابت در سازمان    می­ شود، لذا تلاش می­كنند تا از هوش سازمانی بهره ببرند تا به یک رقابت صحیح دست یابند (لیبویتز 1999، 79). در دنیای امروز ارتقاء هوش سازمانی یكی از الزامات غیرقابل انكار برای اغلب سازمان­هااست تا بتوانند از طریق كسب و تجزیه و تحلیل اطلاعات، و همین طور افزایش دانش و ایجاد آگاهی، بر قابلیت ­های خود بیفزایند. از طرفی نیز افزایش هوش سازمانی موجب می­گردد سازمان­ها اطلاعات محیط اطراف خود را سریعتر و با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل كرده و نتایج حاصل را به طریق سودمند ذخیره و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیم­گیرندگان قرار­دهند. این امر جریان تبادل اطلاعات و دانش را در بستر سازمان تسریع كرده و اثربخشی فرایند تفكر و تصمیم ­گیری جمعی را به نحو چشمگیری بهبود می بخشد (شاهین 1390، 60). میزان هوش سازمانی سازمان­ها، مانند انسان­ها، متغیر و متفاوت است. یعنی مجموعه ای از عوامل درونی و بیرونی در بروز و رشد آن تأثیر می ­گذارد. سازمان­ها نیز همانند انسان­ها، درجه­ای از هوشمندی را به نمایش می­گذارند. برخی از سازمان­ها بسیار كند ذهن هستند.آنها حتی نمی­ توانند سیگنال­های بسیار قوی از تغییرات محیط خود را تشخیص دهند و در پاسخ به این محرك­ها بسیار ناتوانند. این سازمان­ها به آرامی یاد می­گیرند و بدون هیچگونه درك و بینش اشتباهات قبلی خود را تكرار می­كنند (غلامی 1390، 107).

 


 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...