بررسی پیرنگ در داستان های مثنوی معنوی |
و کلیات
1- بیان مسئله تحقیق
امروزه ما میتوانیم دراین باور بلندپروازانۀ ساختارگرایان، به وجود دستور جهانی روایت، با آنها همراه باشیم و یا در این ایده به دیدۀ تردید بنگریم، اما در هرحال نمی توانیم دستاوردهای آنها را در زمینۀ تجزیه و تحلیل روایتهایی از هر دست انکار کنیم. به این ترتیب، به نظر میرسد که بررسی روایتهای داستانی ادبیات کهن فارسی نیز با بهره گرفتن از روشهای ساختارگرایانه، نه تنها امکان پذیر است بلکه بررسی هایی از این دست می تواند بسیاری از جنبه های داستانی این آثار را به نحوی مطلوب توضیح دهد. یکی از آثار ادبیات کهن فارسی که براساس روشهای ساختارگرایانه قابل بررسی میباشد، مثنوی معنوی اثر نفیس مولاناست که آنچنان دلنواز و شیوا آفریده شده که گویی اثری پیش روی مخاطبان است که حتی روح سرکش و فسردۀ بشر امروز نیز اسیر جذبههای آن می شود و قدم به قدم در شش سفر با مولانا همگام می شود و روح خود را صیقل میدهد.
2-1- پرسش های تحقیق
1. کدامیک از داستانهای مثنوی، قابلیت بررسی عناصر داستانی از جمله طرح و پیرنگ را دارا میباشد؟
2. پیرنگ داستانهای مثنوی با کدام یک از عوامل داستانی دیگر ارتباط دارد؟
3. آیا همۀ داستانهای مثنوی از پیرنگی قوی برخوردار است؟
4. قوت تکنیکهای داستانپردازانۀ مولوی در بخش پیریزی داستانهای مثنوی در مقایسه با دیگر آثار منظوم عرفان تعلیمی ازجمله آثار عطار و… تا چه اندازه است؟
3-1- فرضیه های تحقیق
1. داستانهای مثنوی همچون داستانهای معاصر شامل انواع داستانکها، داستانهای کوتاهِ کوتاه و داستانهای بلند است که برخی از آنها از نظر عناصر داستانی بهویژه طرح و پیرنگ قابل بررسی میباشند.
2. در حکایات مثنوی رشتۀ حوادث را شخصیتها به وجود میآورند و از این نظر پیرنگ با شخصیت آمیختگی و اختلاط نزدیکی دارد و یکی بر دیگری تأثیر میگذارد، البته گفتوگوی شخصیّتها و صحنۀ وقوع حوادث نیز در پیشبرد طرح داستان نقش بهسزایی دارد.
خرید اینترنتی فایل متن کامل :
3. برخی از حکایتها برای مولانا بهانهای است تا بعد از ذکر آن به تفصیل، به بیان آراءِ عرفانی خود بپردازد، بنابراین از پردازش کلیّۀ عناصر ساختاری طرح و پیرنگ اجتناب می کند؛ درواقع میتوان گفت چنین حکایتهایی از پیرنگی ضعیف برخوردارند.
4. در مثنوی، همۀ ارکان داستان بهویژه عنصر پیرنگ، سامانیافتهتر است و به خوبی در خدمت بیان و القای مفاهیم و مقاصد داستانها درمیآید؛ برخلاف دیگر آثار منظوم عرفان تعلیمی همچون آثار عطّار که ساختار غالب آنها الگویی است که عنصر پیرنگ در آنها تا حدی کمرنگ است زیرا عطّار طریقی را پایهگذاریکرده که هنوز به آن ساختار منسجم لازم در روایتپردازی دست نیافته و مانند همۀ روشها در ابتدا با کاستیهایی روبرو بوده است؛ درحالیکه مولانا پس از عطّار با بهره گرفتن از ساختارهای گوناگون و جذّاب روایی در مثنوی، این شیوه را به تکامل رسانده است.
4-1- ضرورت و هدف تحقیق
آشنایی و انس با شکل ساختاری و ظاهری یک اثر می تواند راهگشای خوبی در شناخت ژرفساختها و مفاهیم عمیق آن باشد؛ بنابراین می طلبد که علاوه بر توجه به معانی عمیق و عظیم مثنوی، به عناصر تشکیلدهندۀ داستانهای این اثر نیز توجه گردد، زیرا در ورای این حکایت و داستانهاست که مضامین اصلی و اهداف والای مولوی تجلی مییابد. « قصهها و تمثیلات مثنوی مقدمۀ واقعی شناخت دنیای نینامه و ورود به اقلیم ناشناختۀ آن است» (زرینکوب، 13:1366). ساخت داستانوارۀ مثنوی مولوی باعث شده تا برخی از حکایات آن از استعداد پردازش و تحلیل از منظر مبانی و اصول داستانپردازی امروز برخوردار باشد؛ بهگونهای که میتوان هر یک از عناصر داستان را به طور جداگانه و در ارتباط با هم بررسی کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1400-05-08] [ 11:20:00 ب.ظ ]
|